درست ۱۰۴ سال از زمانی میگذرد که تصویری که در زیر میبینید، به عنوان پوستر تمبری در آلمان منتشر شد. نام آن قیف نورنبرگ Nuremberg Funnel است. همانگونه که تصویر زیر نشان میدهد، روی سر یک کودک دانشآموز، قیفی گذاشته شده است. این اصطلاح که در جامعه آلمان ریشه چندین صدساله دارد، در ابتدای سده بیستم به شیوه آموزش مکانیکی اشاره میکند؛ شیوهای که کودک هیچچیزی نمیداند و آموزگار همهچیز میداند.
آموزگار این همه چیز را که جریانی از محفوظات است، در سر دانشآموز میریزد و او هم این محفوظات را بدون پرسش و پرسشگری درمییابد، امتحان میدهد و پس از چندی از زمان آزمون، همه این محفوظات را فراموش میکند. یک سده است که آلمانیها از این شیوه آموزشی فاصله گرفتهاند، اما هرچه آنها از این شیوه دور میشوند لوله قیف آموزشوپرورش ایران درازتر میشود و تنها مغز سر را دربرنمیگیرد و به اندامهای دیگر هم میرسد.
وزیر آموزش و پرورش در نخستین گفتوگوی پس از گرفتن رای اعتماد از مجلس گفت زمانه عوض شده است و دیگر آموزش محفوظاتی جواب نمیدهد. سخنی نیکو است، اما باید از جناب وزیر پرسید اگر این شیوه جواب نمیدهد، کدام روش جایگزین را در پیش گرفته است یا از آن پشتیبانی میکنید؟ امروزه در بخش بزرگی از جهان آموزش در فضاهای موزههای همکنشانه جای آموزش محفوظاتی را گرفته است. اما آیا کسی هست در این سرزمین بگوید که چند تا از این موزههای همکنشانه کودکان درست شده است، یا اگر هم به طور موقت راه افتاده، آموزش و پرورش از دانشآموزان دعوت کرده که از آن دیدن کنند؟ یا چند درصد دانشآموزان ایرانی از آموزش در فضای باز بهره میبرند. با اینکه بخشهایی بزرگ از ایران با طبیعت های شگفت بهترین مکانها برای آموزش در فضای باز هستند؛ از جنگلهای شمال تا کویرهای میانه ایران یا مناطق کوهستانی، کافی است کودکان از کلاس درس بیرون بزنند، در کنار هر برکه و زیر هر درختی، فضایی دلنشین برای آموزش وجود دارد که شناخت از طبیعت در محور آن است. یا اینکه آموزشوپرورش ایران تا چند درصد از روشهای دست ورزانه در آموزش استفاده میکند. هنوز هم نزدیک صددرصد دانشآموزان در ایران، پشت نیمکتهای خشک مینشینند تا دانش کهنه آموزگاران را ببلعند. آموزش و پرورش که اکنون دست بازی در اداره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پیدا کرده است، میتواند بگوید جای ادبیات کودکان در آموزش خلاق کودکان در کجاست که میخواهد آن نهاد را هم اداره کند؟
باز هم به گفته وزیر، بودجه آموزش و پرورش ایران در این سال ٢٠هزار و۴٠٠ میلیارد تومان است که ٢٠هزارمیلیارد آن هزینه حقوق پرسنل میشود و تن ها با ۴٠٠ میلیارد تومان باقی مانده باید همه کارهای دیگر آموزش و پرورش را انجام داد. چرا آموزش و پرورش در جای مردم نشسته است و خودش را عامل آموزش میداند، نه ناظر آن؟ در حالی که در جهان پیشرفته امروزی کمتر نمونههایی از آموزش و پرورش عامل دیده میشود، بلکه همهجا نهاد آموزش و پرورش ناظر بر جریانهای آموزشی است؛ آن هم نه ناظر بر یک جریان. آموزش و پرورش اگر بخواهد به همین سبک و شیوه جلو برود، حتی این شیوه از آموزش کهنه و نخنما، یعنی لوله قیف نورنبرگ به هم تابیده و مسدود خواهد شد. نشانههای آن، همین اکنون هم در تمام ساختار آموزش و پرورش به روشنی دیده میشود. پس بهتر نیست که نهادهای مدنی سهمی در آموزش و پرورش ایران داشته باشند و راههای گسترش این سهم را برای آنها فراهم کنیم؟