بی گمان و بدون هیچ اغراقی باید گفت آموزش زبان فارسی به کودکان پیش دبستان تاریک ترین وضعیت خود را از دوره مشروطه تاکنون دارد از سر می گذارند. در ده سال گذشته با ورود یک بسته آموزشی به بازار که صاحبان آن ادعا می کردند با روشی همسان با روش مکتب خانه ایی خواندن و نوشتن را به کودکان می آموزد و سود سرشار چند ده میلیاردی که از این ماجرا نصیب سازندگان این بسته شد، به ناگهان چند گروه و دسته دیگر با همیاری بخش های بازرگانی صدا و سیما به تولید بسته های همسان پرداختند و با خود گفتند آموزش یعنی تجارت و تجارت هم یعنی جسارت. و از نظر این ها تجارت هم یعنی یک مسیر ساده که سروته آن آگهی تجاری یا بازرگانی در تلویزیون است.
آمارها از این حکایت دارد که در ده سال گذشته چیزی میان صد تا دویست میلیارد تومان چرخش مالی این چند بسته آموزش زبان به کودکان بی زبان ایرانی و خانواده های آن ها بوده است. آموزش و پرورش و بهزیستی با سکوت خود و گاهی با تایید آن ها که دلیل اش گواهی نامه هایی است که در برخی موارد جهت تایید این بسته ها به آن ها پیشکش شده است، با این جریان ها همسو یا بهتر است گفت بی تفاوت مانده اند. فضای بسته نقد و نبود تریبون موثر هم به اهل فن اجازه نمی دهد که در این باره چیزی بگویند. دوره یاس آوری برای آموزش زبان کودکان خردسال فراهم شده است. به ویژه این وضعیت برای کسانی که دارند در این زمینه کارهای بنیادی می کنند آن چنان ناامید کننده است که کم کم دارند از ادامه فعالیت دست می کشند.
همگان بر این نکته اتفاق نظر دارند که آموزش زبان فارسی پایه، کلیدی ترین بخش آموزش رسمی و غیررسمی در ایران است. اگر کودکی زبان مادری اش فارسی باشد، باید آن را بیاموزد و اگر کودکی از قوم های ایرانی زبان مادری اش دیگر است، او هم به سبب این که باید به این زبان ارتباط اجتماعی داشته باشد و آموزشهای خود را در همه دوره های آموزشی پیش ببرد باید این زبان را بیاموزد. پس بدون آموزش درست زبان فارسی آموزش دانشهای دیگر ناکارآمد خواهد بود. اما با یک نگاه گذرا به بازار و برنامههای آموزش زبان فارسی متوجه میشویم که تهدیدی بسیار جدی بر سر کودکان ایرانی نشسته و تاجران سودجو روند آموزش زبان فارسی پایه را به بیراهه های سخت پردست انداز کشانده اند.
داستان از این قرار است که گروه نخست بسته ای که شامل نماکارت های واژگانی و تصویری بود با نازل ترین کیفیت بدون این که برای تولید آن رنج کار بایسته و شایسته بکشند به بازار ارائه کردند. برآیند این کار سود چند ده میلیاردی برای این گروه بود و در پی آن کسانی دیگر که میخواستند از این بازار بی بهره نمانند همان کار را به همان شیوه بدون کمترین نوآوری یا دگرگونی ادامه دادند تا شاید تجارت بر سر آموزش زبان فارسی به خردسالان پیش دبستان را میان خود تقسیم کنند.
اکنون بازار نشر ایران پر شده است از بسته هایی که در آن جادوی آموزش زبان به خردسالان نهاده شده است. برای رسیدن به این جادوی زبانی نیز باید خانواده سرکیسه را شل کنند و چند ده هزار یا صدهزار تومان برای یک بسته و چند نماکارت و گاهی چند سی دی همراه آن بدهند تا کودک شان زودتر از زمان موعد زبان بیاموزد. اما کدام زبان، هیچ کسی حاضر نیست پاسخ دهد که این چه زبانی است که کودکان خردسال باید بیاموزند. ویژگی آن چیست؟ کودکان با آموختن آن از کجا به کجا می رسند. پرش های ذهنی آن ها در آموزش زبان با چه ویژگی هایی همراه است.
فلسفه و رویکرد این گروه از تاجران جسور در آموزش زبان فارسی هم برمبنای تئوری تثبیت ذهنی و تقلید زبانی استوار است. آنها تصویر یک نما کارت را در برابر کودک می گیرند. به طور طبیعی کودک نشانه یا تصویر هر چیزی را با همسانی با همان پدیده درمی یابد و سپس در گام بعدی، واژه آن تصویر را در پشت یا بخش دیگر از نماکارت میگذارند. کودک با دیدن این تصویر و ارتباط میان تصویر و واژه کم کم خواندن را یاد می گیرد. این کل فلسفه آموزشی این گروه یا گروهها است. آموزش زبان آن ها به خردسالان همانندی ویژه ایی با آموزش زبان به میمون ها و شامپانزه ها دارد.
اما آنچه که کار این گروهها را در آموزش زبان فارسی بیراهه و بی حاصل کرده سن پیشنهادی در آموزش زبان فارسی است. در روی یکی از این بسته ها نوشته است آموزش خواندن از شش ماهگی و البته مشخص نیست که آن ها چگونه می خواهند به کودک شش ماهه خواندن بیاموزند. یادمان باشد که خواندن تشخیص کلی واژه و برابر نهاد کردن آن با تصویر نیست، خواندن فرایندی پیچیده و چندسویه است که نیاز به درک و آگاهی یا بیداری زبانی از سوی کودک دارد. و این بیداری زبانی سن ویژه ایی دارد که به طور قطعی شش ماهگی یا دو و سه سالگی نیست.
امروزه بخش مهمی از برنامههای سیما به معرفی این بسته ها می پردازد. در این که چه روابط پشت پرده ایی میان تولید کنندگان این بسته ها و تهیه کنندگان برنامه های تلویزیونی برقرار است و سود برآمده چگونه میان آن ها پخش می شود، گفته ها و سخنان زیاد است. اما برای نمونه در یکی از برنامههای سیما در یک صبحگاه خانمی که مجری او را خانم دکتر معرفی میکرد از برنامه ویژه اش برای سواد آموزی کودکان خردسال آواز سر داده بود. سپس برای این که ادعاهای خود را به اثبات برساند کودکی یک و نیم ساله را که تازه از خواب برخاسته و به زور به سر صحنه آورده بودند روی پاهای خود نشاند و با همان فلسفه ی به تصویر نگاه کن و واژه را بگو می کوشید به بینندگان اینگونه القاء کند که کودک توانایی خواندن را پیدا کرده است. کودک هم چون خواب آلوده بود یکی در میان پاسخهای درست و نادرست میداد و در پایان برنامه هم خانم دکتر مردم را به بسته ای که خود خلق کرده است ارجاع داد تا از آن تهیه کنند.
بی گمان سیمای ملی یا دولتی در ترویج اینگونه از آموزش زبان فارسی نقشی بسیار گسترده داشته است. این پدیده را میتوان تنها با تئوری صنعت فرهنگ روشن ساخت. صنعت فرهنگ همان فرهنگ است که توده گیر می شود. همان تجارت فرهنگی یا ابتذال فرهنگی است. در صنعت فرهنگ نخبگان فرهنگی در حاشیه دست و پا میزنند و متن در دست رسانههای بزرگ و فراگیر میافتد و آنها که میخواهند با فرهنگ تجارت کنند هر بلایی سر فرهنگ اصیل می آورند. اصل داستان این است که کودک در سن یک تا دو سالگی نیاز نیست که خواندن بیاموزد. بسیاری از کارها در آموزش زبانی مانده است که کودک فارسی زبان یا کودکی که باید فارسی یاد بگیرد باید انجام دهد. برای او باید از نگر زبانی همه کار کرد جز این که به او خواندن و نوشتن آموخت. کودکان در این دوره باید زبان گفتار را بشناسد و بر آن چیره شود. زیرا اصل زبان، زبان گفتار است، بدون زبان گفتار، زیست خود زبان آسیب پذیر خواهد شد و کودک از آن پس هرگز زبان مادری یا زبان ارتباطی را به خوبی فرانخواهد گرفت.