اگر همه چیز مطابق آنچه در مصوبات نوشته شده، پیش برود تا چند سال آینده دوره پیشدبستانی برای همه پنج سالههای ایرانی اجباری میشود. این خواسته آموزش و پرورش است، تاکید سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیز هست، بتازگی مجلس نیز با این جریان همراه شده که اینسهبا هم، شانس اجبـــــاری شدن پیشدبستـــــانی و در نتیجه هفت ساله شـــدن دوره ابتدایی را بالا برده است. دیروز معاون ابتدایی آموزش و پرورش که پیشدبستانیها زیرنظر مستقیم این معاونت کار میکنند در گفتوگو با مهر از واژه «تا چند سال آینده» برای زمان آغاز اجباری شدن دوره پیشدبستانی استفاده کرد که تاریخی معلق است و میتواند خیلی دور یا خیلی نزدیک باشد، اما به هر حال حتمیتی در خود دارد که قابل تامل است. اجباری شدن این دوره تحصیلی از این بابت مهم است که فعلا پیشدبستانی یک دوره رسمی در نظام تعلیم و تربیت است، اما چون حضور در آن اجباری نیست بسیاری از نوآموزان از ورود به آن محروم میشوند و طبیعی است این محرومیت سرآغاز تبعیض آموزشی است که موجب ورود کلاس اولیهای دانشآموخته و نیاموخته به مدارس میشود و سرانجام، آموزش به دانشآموزانی که سطح داناییشان یکدست نیست به ایجاد شکاف در کلاسهای درس منتهی میشود.
حتما به همین دلایل است که آموزش و پرورش قصد اجباری کردن این دوره تحصیلی را دارد و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیز دو سال قبل از ورود به مدرسه یعنی پنج و شش سالگی را سن تحصیل در پیشدبستانی تعیین کرده است. مجلس نیز دقیقا به همین دلایل، همسو با این سیاست حرکت میکند تا آنجا که فرهاد بشیری، از اعضای کمیسیون آموزش و پرورش از اجباری شدن پیشدبستانی دفاع میکند و در گفتوگو با جامجم، اجرای این بند از سند تحول را مطالبه جدی نمایندگان میداند. اما این اجباری شدن فقط با قرار دادن لفظ اجبار در یک دستورالعمل و ابلاغ آن به سراسر کشور میسر نمیشود، بلکه ملزوماتی دارد که هم معاون ابتدایی وزیر آموزش و پرورش و هم دبیرکل شورای عالی این وزارتخانه بر آن اذعان دارند؛ ملزوماتی چون فضا، نیروی انسانی و محتوای آموزشی. تسهیلات برای مناطق محروم آخرین آمار معاونت ابتدایی آموزش و پرورش از پوشش 36 درصدی نوآموزان در مراکز پیشدبستانی حکایت دارد که در مقایسه با جمعیت کلاس اولیها که در سالهای اخیر همواره رقمی حدود یک میلیون نفر بوده، عدد کوچکی است. مفهوم پوشش 36 درصدی این است که از صد نوآموز واجد شرایط فقط 36 نفر وارد مراکز پیشدبستانی میشوند و 64 نفر از آموزشهای این دوره محروم میمانند که اگر این درصد در جمعیت کل نوآموزان محاسبه شود نتیجه، باز ماندن دوسوم از کودکان کمتر از شش سال از تحصیل در دوره پیشدبستانی است. در این میان مسلما وضع شهرها از مناطق روستایی بهتر است و درصد پوشش نوآموزان شهری بیشتر از روستاییان و عشایر. از همین بابت است که محمد دیمهور، معاون ابتدایی وزیر میگوید توسعه کمی مراکز پیشدبستانی در همه نقاط کشور در دستور کار است و از مشارکت بخش خصوصی استقبال میشود. پس به این ترتیب اگر سیاست توسعه پیشدبستانیها به جدیت پیگیری شود به احتمال زیاد با ورود بخش خصوصی به این حوزه تعداد مراکز پیشدبستانی افزایش مییابد و شانس دسترسی به این مراکز بیشتر میشود که تقریبا نیمی از کار بهاین ترتیب انجام میشود.
اما مهمتر از این، اتخاذ تدبیر برای یافتن راههای تامین هزینههای این مراکز است که بویژه خانوادههای روستایی و عشایر را با چالش روبهرو میکند. اما گویا آموزش و پرورش برای رفع این دغدغه برنامه دارد که محمد دیمهور در قالب تسهیلات برای مناطق محروم از آن یاد میکند. طبق گفتههای او قرار بر این است که هزینههای مراکز پیشدبستانی با توجه به درصد محرومیت مناطق کاهش یابد و در روستاهایی که محرومیت بالایی دارند این دوره به صورت رایگان برگزار شود و دولت هزینههای آموزش در این مراکز را تقبل کند. اگر این حرف عملی شود نقطه عطفی برای زندگی کودکان مناطق محروم خواهد بود؛ بویژه برای نوآموزان مناطق مرزی و دوزبانه که تاکنون بسیاری از آنها به علت ناتوانی مالی و همچنین در دسترس نبودن مراکز پیشدبستانی از آموزشهای قبل از ورود به مدرسه محروم شدهاند. قیمتهای میلیونی ترمز تحصیل در پیشدبستانی هزینههای مراکز پیشدبستانی بخصوص آنهایی که نه بهعنوان ضمیمه در مدارس دولتی، بلکه به صورت غیردولتی و کاملا مستقل از فضاهای دولتی کار میکنند گاه به حدی است که بسیاری از خانوادههای شهری را نیز از تحصیل کودک خویش در این مراکز منصرف میکند.
در تهران این اتفاق را میشود به وفور دید، ولی در عین حال موارد بسیاری را نیز میتوان مشاهده کرد که خانوادهها دست در جیب میکنند و میلیونها تومان بهعنوان شهریه میپردازند تا کودکشان یک سال پیشدبستانی را بیدغدغه طی کند. پیگیریهای جامجم، فعالیت مراکزی را تائید میکند که بیش از چهار میلیون تومان شهریه دریافت میکنند و البته بابت این شهریه خدمات رفاهی چشمگیری نیز ارائه میدهند، مثل یک پیشدبستانی غیردولتی در منطقه 2 تهران. البته این شهریههای گزاف که پیگیریهای جامجم را تا رقمهای نزدیک به ده میلیون تومان نیز رساند (که یادآور شهریههای تحصیل در دانشگاههای غیردولتی است و حتی گاه یک سر و گردن از هزینههای این مراکز بالا میزند) تا حدودی متاثر از قانونی است که نحوه تعیین شهریههای پیشدبستانیها را تعیین میکند، قانونی که میگوید شهریه این مراکز 80 درصد شهریه ثابت مدرسه ابتدایی است
. طبق این قانون اگر یک مدرسه ابتدایی غیردولتی پنج میلیون تومان شهریه دریافت کند هزینه پیشدبستانی مستقر در آن چهار میلیون تومان خواهد بود که واضح است خیل عظیمی از مردم توانایی پرداخت این مبلغ را ندارند. پس اگر قرار است اجباری شدن تحصیل در پیشدبستانی در دستور کار آموزش و پرورش قرار بگیرد باید برای هزینههای آن نیز فکری شود، چون اجباری شدن این دوره، راه اختیار مردم را میبندد و آن وقت اگر مردم مجبور، توانایی تامین هزینهها را نداشته باشند این هزینههای سنگین دردسرساز میشود.
توسعه کیفی، نیاز پیشدبستانیها تئوریها میگوید کودکانی که آموزشهای پیشدبستانی را میگذرانند نسبت به کودکانی که این آموزشها را ندیدهاند، مستقلتر و منظمترند و ثبات عاطفیشان بیشتر، ضمن این که اضطراب کمتری دارند و روحیه مشارکت و فعالیتهای گروهی نیز قویتر است. پس روی کاغذ همه چیز به نفع برقراری دوره پیشدبستانی و تائیدکننده آن است، اما اینکه در عمل نیز چنین نتایجی به دست میآید یا نه بستگی به عملکرد این مراکز دارد. این همان لزوم توسعه کیفی مراکز پیشدبستانی است که در آموزش و پرورش نیز مورد توجه است. البته فقط توجه داشتن به این موضوع کافی نیست و در اجرا نیز باید اتفاقاتی رخ دهد که پیشدبستانیها کیفی شوند، از جمله تربیت نیروی انسانی ماهر و متخصص، طراحی فضاهای مناسب برای آموزش و تولید محتوای آموزشی استاندارد تا همه نوآموزان در همه نقاط کشور از آموزشهای یکسان و همسطح بهرهمند شوند و راه بروز تبعیض آموزشی مسدود شود.