بهترین دوران زندگیاش وقتی با دو رویداد مهم تاریخی کشور پیوند خورد، نتوانست چشم به روی حقایق و اتفاقاتی چون جنگ و پیروزی انقلاب اسلامی ببندد. نگاهی خاص به انسانیت را به تصویر کشید تا تفکر صلح را در ذهن خوانندگان کوچک خود پررنگ سازد تا حس زیبای زندگی و آزادگی را به خاطر بسپارند. فرهاد حسنزاده متولد 1341 در آبادان است او یکی از روزنامهنگاران طنزنویس و نویسندگانی است که از سال 1370 اصلیترین دغدغهاش پرداختن به نیازها و خواستههای درونی کودکان و نوجوانان عصر جدید است از کنار 70 اثر و کتابهای داستانی این نویسنده که عبور میکنی در خط به خط نوشتههایش درس زندگی، امید و تلاش نهفته است. با او که آثارش به زبانهای مالایی، چینی و انگلیسی ترجمه شده است و تنها دغدغهاش ایجاد اثری ناب برای کودکان و نوجوانان است به گفتوگو نشستیم.
بیشتر در چه حوزهای فعالیت دارید؟ نخستین کتاب تان چه زمانی به چاپ رسید؟
عمدهترین زمینه فعالیتهایم نویسندگی در حوزه ادبیات داستانی است و برای تمام گروههای سنی مینویسم. بیشتر نوشتههایم داستان کوتاه، داستان بلند و رمان است و بخشی از کارهایم مایههای طنز دارد. نخستین کتابم در سال 70 به چاپ رسید که یک داستان منظوم برای کودکان بود.
چه زمانی جرقه نوشتن کتاب در ذهنتان ایجاد شد؟
از دوران کودکی زمینه نویسندگی در من بود. زمانی که به سن نوجوانی رسیدم در کتابخانه کانون پرورش فکری تئاتر کار میکردم. در واقع تئاتر سکوی پرتابم برای آشنایی با دنیای وسیع ادبیات و نوشتن بود. بعد جنگ که شد از آبادان مهاجرت کردیم. زمانی که ازدواج کردم و صاحب فرزند شدم شبها برای پسرم قصههایی تعریف میکردم که ساخته ذهنم بود. از پسرم سؤال میکردم که بیشتر دوست دارد درباره چه موضوعی برایش قصه تعریف کنم و او موضوع را تعیین میکرد. البته کتابهایی هم که میخریدم بهنظرم ضعیف و ناپخته بود. حس کردم داستانهای خودم بهتر از آن کتابهاست به همین علت هم تصمیم گرفتم قصههایی را که برای پسرم تعریف میکنم، بنویسم و چاپ کنم. تا این لحظه که پسرم بزرگ شده و کمکم خودش پدر میشود، دست از نوشتن برنداشتهام.
سعی کرده اید چه تفکراتی را در ذهن کودکان و نوجوانان پررنگ سازید و در متن داستانهایتان چه پیامی نهفته است؟
هر نویسندهای با نوشتن کتابش میخواهد حرفی بزند که فکر میکند با آن میتواند تفکر جامعه را بسازد. من موقع نوشتن به پیام فکر نمیکنم. پیامها در قصهها و رفتار شخصیتهای داستانهایم نهفته است. دیگر مانند قدیمها نیست که نویسنده در پایان قصهها و حکایتها بخواهد به شکل مستقیم نتیجهگیری کند. بیشتر هدفم از نوشتن داستان این است که کودکان با خواندن یک قصه سرگرم شوند، اوقاتشان بخوبی سپری شود و غرق در تخیل و رؤیا شوند. پس از آن فعال کردن ذهن و تخیل کودکان برایم مهم میشود. دوست دارم با خواندن قصهها به کشفهایی دست پیدا کنند و این کشفها همان مسیرهایی است که شاید برخی والدین فرصت نداشتهاند آن را در اختیار کودک خود بگذارند و در حقیقت قصه من دنیایی دیگر به ذهن کودک میگشاید.
دوران کودکی تان در چه فضایی گذشت و چقدر این فضا را در داستانها به تصویر کشیده اید؟
متولد آبادان هستم و چون شهرمان به لحاظ فرهنگی-صنعتی یک شهر متفاوت بود، فضای خاصی را تجربه کردم. کودکیهایم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با کتابخوانی و شرکت در دورههای نمایش و داستاننویسی گذشت. در عینحال به دلیل وضع نهچندان خوب اقتصادی ناچار بودم تابستانها کار کنم و مخارج دفتر و کتاب مدرسه سال بعد را تأمین کنم. با این حال فکر میکنم کودکیام بهتر از بچههای امروزی بود. مانند کودکی خیلی از دوروبریهایم که با حسرت به آن نگاه میکنند. اما دوره نوجوانیام مصادف شد با پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ. این دو رویداد مهم در من تأثیرات زیادی بر جای گذاشت. اتفاقات زیادی را به چشم دیدم. آدمها و خانوادههایی که متأثر از این دو رویداد مهم داستان زندگیشان تغییر کرده بود و از آنجا که بر این باورم داستان از جایی شروع میشود که تعادل بر هم میخورد حس کردم چقدر مایههای داستانی در اختیار دارم که میتواند ادبیاتمان را شکل بدهد و حرف برای گفتن داشته باشد. در برخی داستانهایی که برای نوجوانان نوشتهام این دو رویداد بسیار پررنگ است.
نگاه تان در داستانها به رویدادهایی مانند جنگ چه بود؟
نه تنها نویسندهها، که هیچ انسانی جنگ را دوست ندارد. برای من جنگ مانند سیل و زلزله است که زندگی مردم را مختل میکند. نگاه من به جنگ بیشتر جنبه مقاومت و بردباری مردم را در بر میگرفت. در بعضی از کتابهایم زندگی مهاجرین جنگی و مقاومت بچههای آبادان و خرمشهر نقش عمدهای دارد. فرق جنگ و سیل و زلزله در این است که در جنگ به هر حال یک عامل انسانی دخیل است، اما وقایعی مانند سیل و زلزله از دست بشر خارج است و اینکه انسانها میتوانند به جای جنگیدن، با تفکرات صلحآمیز خود آینده را رقم بزنند. از این رو کودکان در این میان هیچ نقش تعیین کنندهای ندارند و بیشتر قربانی جنگ و ستیز بزرگترها هستند. من در داستانهایم سعی کردهام چهرههای واقعی آدمها را نشان بدهم و از کودکانی بگویم که قربانی سیاستهای بزرگترها هستند.
به عنوان یک نویسنده تا به حال خلأهایی را در زندگی احساس کردهاید و چگونه سعی کردهاید این خلأها را برای کودکان کمرنگ کنید؟
در دوران کودکی فردی خجالتی و گوشه گیر بودم و همیشه فکر میکردم این موضوع نوعی خلأ در رفتارهایم ایجاد کرده است. شاید نویسندگی نوعی واکنش طبیعی برای پر کردن همین خلأها بوده است. به هر حال هر فردی در زندگی با خلأهایی سر و کار دارد و هیچ انسانی کامل نیست. باید دید که هر فرد دارای چه تواناییهایی است و بر اساس تواناییهایش درباره او قضاوت کرد. یکی دیگر از بحثهایی که در کارهایم به چشم میخورد و بیشتر سعی میکنم به آنها بپردازم امیدواری در زندگی است، این روزها کودکانی را میبینم که با کوچکترین مشکلی مأیوس میشوند و نمیتوانند واکنش مناسبی را در برابر دشواریها نشان بدهند.
نقش امید را چقدر در زندگی کودکان پررنگ کرده اید و در مقابل تنهایی و اندوه را چطور به تصویر کشیده اید؟
همیشه سعیام این بوده در داستانهایی که مینویسم امید و تلاش برای رسیدن به خواستهها پررنگ باشد. تمام انسانها به امید نیاز دارند. خصوصاً در جوامعی که فاصله خواستهها و تواناییها کم باشد. دیگر شعار و سخنرانی هم جواب نمیدهد. این حرفها در عمل باید توسط داستان نویس مطرح شود که به دور از فضای شعار و پند و نصیحت عمل کند من هم سعی کردهام با قرار دادن شخصیتها در موقعیتهای این چنینی به هدف خود برسم و بعد نتیجهای که از کار گرفتهام را نشان بدهم. سعی کردهام کاملاً زیر پوستی و نامحسوس به این فاکتورها رنگ تازهای ببخشم.
در عرصههای جهانی اگر بخواهیم کودکان را با یکدیگر مقایسه کنیم چقدر این مفاهیم در حوزه ادبیات کودکان با کشورهای دیگر متفاوت است؟
این تفاوتها بسیار قابل لمس است در حوزه ادبیات، کودکان و نوجوانان با کارهای ترجمه شده ارتباط بهتری برقرار میکنند. ما با توجه به فرهنگ مان و بعضی موارد سلیقهای محدودیتهایی داریم و کودکان خودِ واقعی شان را در کتابها نمیبینند و با شخصیتها همذاتپنداری نمیکنند. به همین علت است که کتابهای ترجمه شده نسبت به کار تألیف طرفداران بیشتری دارد. اما برخی موضوعها مشترک است، زیرا برمیگردد به حقوق ضایع شده کودکان که در بسیاری از جوامع در حال رشد برجسته است و آزاردهنده.
چقدر سعی کرده اید خود واقعی کودکان را در کارهایتان رعایت کنید؟
همیشه سعی کردهام تا جایی که میشود به راحتی حرفم را بزنم و اسیر خودسانسوری نشوم. سعی کردهام دنیا را از نگاه بچهها ببینم و به آنها احترام بگذارم. کوشیدهام از مسائل و دغدغههای بچهها حرف بزنم و نگران نگرانیهای بزرگترها و اشکالتراشیهایشان نشوم. حرف زدن از مسائلی است که در جامعه ناهنجاری به حساب میآید و تبدیل به تابو شده است. شاید برای همین است که بچهها همیشه به کارهایم نمره قبولی دادهاند.
کدامیک از کتابهایتان را بیشتر دوست دارید و چرا؟
فکر میکنم شخصیت رمان «هستی» هنوز در من زنده است و زندگی میکند و هستی شخصیتی است که نوجوانان دوستش داشتند و با داستانش ارتباط خوبی برقرار کردند. هستی دختری است که به کارهای پسرانه مانند موتور سواری و فوتبال و... علاقهمند است و خلأهای زندگیاش را به این وسیله پر میکند. او موفق میشود با تکیه بر این قابلیتها زندگی خود و خانوادهاش را نجات بدهد. تا بهحال به چنین گرایشهای رفتاری در ادبیات کودک و نوجوان کشورمان پرداخته نشده بود.
برای رسیدن به یک ایده درست در حوزه کودکان و نوجوانان چقدر تلاش میکنید؟
سعی میکنم خود را به دنیای نوجوانان نزدیک کنم و چون دو فرزند دارم که همیشه با من بودهاند با نگاه به آنها و بچههایی که کنارم هستند ایده و انرژی میگیرم. مدام فکر میکنم که آنها چه چیزهایی را دوست دارند و چه داستانهایی را میپسندند که به آن سمت بروم. در مورد کودکان هم بیشتر چون قصههایم تخیلی و فانتزی هستند به درستی نمیدانم از کجا ایده میگیرم. در حقیقت برای کار کودکان به تخیلم رجوع میکنم و از نیروی خیالپردازانهام کمک میگیرم.
چقدر در این راه موفق و تأثیرگذار بوده اید؟
نویسنده هیچ گاه نمیتواند آثار خود را قضاوت کند. به خاطر این که این تأثیرگذاری قابل اندازهگیری نیست. ولی من همیشه سعی کردهام به بچهها نگاه از بالا به پایین نداشته باشم بلکه نگاهم را هم سطح بچهها کنم. نسبت به رفتارهای والدین نگاه انتقادی در کارهایم به چشم میخورد. زیرا اگر از نوجوانان خطایی سر میزند شاید این خطا به خاطر ذات نوجوانیشان باشد به هر حال هر انسانی خطا میکند و من همیشه در داستانهایم حق را به کودکان و نوجوانان دادهام.
در داستانهایی که تا به حال نوشتهاید چقدر نگاه مثبت به زندگی و درست زیستن را مطرح کرده اید؟
بچهها در حال رشد و یادگیری هستند و اگر بتوانند از همان کودکی مفاهیم کلیدی زندگی را بیاموزند قدم به جادهای خواهند گذاشت که مسیر درست زندگی را تجربه خواهند کرد. من همیشه سعی کردهام به شکل نامحسوس این مفاهیم را در کارهایم بگنجانم. مفاهیمی همچون عشق، امید، وفاداری، صداقت و رفاقت، کمک به یکدیگر و...
کودکان و نوجوانان امروزی درگیر چه مسائلی هستند که نیاز است در قالب داستان به آنها پرداخته شود؟
اگر داستانها برگرفته از زندگی خود کودکان باشد بهتر است. کودکان امروزی متأسفانه در سیستم آموزشی پویایی درس نخواندهاند و به نوعی میتوان گفت اهل تفکر و تعمق نیستند. یکی از دلایل مهم این اتفاق برنامههای تلویزیون است. عملکردی که رسانهها دارند، دادن خوراک پخته و آماده به مخاطبان است و فرصت فکر کردن را از آنها گرفتهاند. کودکان و نوجوانان حتی فرصت تجربه و کشف کردن ندارند و مدام از آنها مراقبت میشود که آسیب نبینند. اینجاست که کار حوزه ادبیات سخت میشود. ادبیاتی که به آنها اعتماد و پشتیبانی بدهد و از مسائل و دغدغههایشان حرف بزند. اگر آنها به نویسندگان ایرانی اعتماد کنند و چهره خود را در آثار آنها ببینند داستانهای خوبی میتوان درباره مسائل آنها نوشت.
در طنز کودکان و نوجوانان در جستوجوی ایجاد چه زوایایی هستید؟
طنز نوشتن در کشور ما یک جورهایی سخت است و این بیشتر به این خاطر است که ظرفیتهای آدمها با هم فرق میکند. گاهی دیده میشود که این ظرفیتها وجود ندارد چون روحیه انتقادپذیری نداریم. سعی کردهام ظرفیت انتقادپذیری را در مخاطبانم بالا ببرم. انتقاد کردن و انتقاد شنیدن. این را هم بگویم که طنز کودکان نسبت به نوجوانان سختتر است، زیرا طنز کودکان از طنز نوجوانان جداست دنیای نوجوانان چون به دنیای بزرگسالی نزدیکتر است و مسائل مشترکی دارند سعی میکنم به سراغ دغدغههای نوجوانان بروم و همان مسائلی که با آن رو به رو هستند. تلاش میکنم بیشتر به سراغ مشکلات مدرسه، سیستم آموزشی، خانواده و.... بروم و اینها را به شکل داستان در بیاورم. اما هدفم در طنز کودکان بیشتر شاد کردن آنهاست و باز کردن دریچههای تازه برای نگاه کردن به جهان. به کاربردن شخصیتهای حیوانی برای کودکان جذابتر است. استفاده از شخصیتهای حیوانی مانند قورباغه، زرافه،کلاغ و... جنبه فکاهه دارد و برای کودکان شادی آفرین.
در حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان چه ضعفهایی وجود دارد؟
ادبیات کودکان و نوجوانان در ایران هنوز جوان است از دهه 40 به بعد تولید کتاب برای این گروه سنی شروع شده و تا به حال سیر رو به رشدی داشته است. نویسندههای مجرب کارهایشان پختهتر شده و نویسندههای جوان با دیدگاههای جدید پا به عرصه نهادهاند. ولی در سیاستهای فرهنگی دولت کودکان اولویت چندانی ندارند. ما در این زمینه به حمایتهای غیر مستقیم نیاز داریم. حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان مانند یک چرخه است که از چند جزء تشکیل شده است یک بخش آن متعلق به نویسنده، یک وجه آن ناشر و یک وجه دیگرش مخاطب است و زمانی که این سه چرخ با هم بخوبی درگیر نشوند این ماشین بخوبی کار نمیکند. در برخی موارد نویسنده تلاش خود را به کار میگیرد و شاهکاری خلق میکند، اما در پروسه چاپ و نشر کار ویران میشود. گاهی کارهای خوب در پروسه پخش و فروش بخوبی دیده نمیشود و زحمت نویسنده نابود میشود. نویسنده در قدمهای بعدی نمیتواند حرکتهای مطمئنی بردارد. در حالی که ما میتوانیم نه تنها در کشورمان که حتی برای کشورهای دیگر حرفی برای گفتن داشته باشیم.
مهمترین نگرانیهایی که امروز در خصوص کودکان و نوجوانان با آن مواجه هستیم و دغدغه اصلی تان معرفی میشود؟
همیشه مسأله خشونت و پرخاشگری کودکان دغدغهام بوده است و به این موضوع توجه میکنم یکی از اجزای زندگی نوین مان این است که کودکان در زندگی شان شتاب دارند و همیشه عجله میکنند و در آخر نمیدانند که برای رسیدن به چه چیزی این همه دوندگی کردهاند. به نظر میرسد کودکان فضای گرم خانواده را از دست دادهاند البته این اتفاق نه تنها در کشور ما بلکه در سطح جهانی قابل مشاهده است که کودکان دیگر محیط خانواده را یک محیط جذاب تلقی نمیکنند و خانواده نقشی را که در گذشته داشته از دست داده و فقط جایی برای تأمین نیازهای اولیه است. سعی کردهام در کتابهایم این شتاب را از کودکان بگیرم و در کارهایم از آنها دعوت کنم تا به آسمان، حرکت ابرها، سنگ، آب،درختان و طبیعت بیشتر دقت کنند تا از شتاب و عجله زندگی امروزی دور شوند. یکی از همان مفاهیم کلیدی که گفتم عشق ورزیدن به زمین و محیط زیست است.
چه تصویری از دوران کودکی تان برای همیشه در ذهن ماندگار مانده است و میخواهید الگوی کودکان قرار گیرید؟
خیال پردازی و رؤیاسازی را همیشه دوست داشتم. در زمان کودکی ما وقتی روی پشتبام میخوابیدیم و به آسمان و ستارههایش زل میزدیم هزاران نقش ساخته و پرداخته میشد تا به خواب برویم. ای کاش مجالی فراهم میشد که کودکان بتوانند رؤیاپردازی کنند. بتوانند به موسیقی طبیعت و زندگی گوش بسپارند و نت این موسیقی را در زندگی شان جاری سازند.
بزرگترین آرزویی که دارید؟
آرامش و صلح و فرصت رشد و بالندگی برای همه انسانها و بخصوص کودکان از آرزوهای همیشگی من بوده است.